روایتی از پیامبراکرم (ص) در کتب برادران اهل سنت آمده که با ذکر منبع بطور کامل آن را بیان میکنیم:
ابن عباس میگوید: رسول خدا(ص) روزی نشسته بودند که حسن(ع) وارد شدند هنگامی که پیامبر او را دید گریست... سپس فاطمه وارد شد، پیامبر بادیدن اونیز گریست آنگاه فرمود: دخترم فاطمه نزد من آی، نزد من آی. اورانزد خود نشاند، سپس فرمود: دخترم فاطمه سرورزنان جهان است، از آغاز تا فرجام چون او را میبینم به خاطر می آورم آنچه را که پس از من بر او روا میدارند، گویااورا میبینم که ذلت وخواری به خانه اش راه یافته، حرمتش شکسته شده، حقش غصب شده، از ارثش منع شده پهلویش شکسته، جنین اوسقط می گردد واو ندا میدهد : وامحمدا! اما جواب نمیشنود، دادرسی میطلبد، کسی به فریادش نمیرسد... از اهل بیتم او نخستین کسی است که به من میپیوندد، نزد من می آیددرحالی که محزون، غم دیده وحقش غصب شده وشهید(کشته شده) است در آن هنگام رسول خدا فرمودند: خدایا! هرکه را به او ظلم کرده لعنت کن و هر که حق او راغصب کرده عذاب کن، هر که به او اهانت کرده خوار ساز وآن که به پهلویش چنان زده که فرزندش افکنده شود در آتش جاودان کن. ملائکه هم میگویند: آمین...
آدرس: فرائد السمطین، ابن محمد جوینی (م. 730ق)، ج2، ص 36-34